محمدTM

وبلاگ شخصی محمدTM

وبلاگ شخصی محمدTM

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
می نویسم از تو ، برای تو و دور از تو ....
بدون هراس از خوانده شدن...
بگذار همه بدانند...

می نویسم برای تو...
برای تویی که بودنت را...
نه چشمانم میبیند...
و نه گوش هایم می شنود...

و نه دستانم لمس می کند...

سهم من از دنیا نداشتن 

تنها قدم زدن در پیاده رو ها...

و فکر کردن به کسی که

هیچوقت نبود....!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۹۲ ، ۲۳:۱۹
محمدرضا تیام

خاطرات خیلی عجیبن


گاهی اوقات می خندیم


به روزایی که گریه می کردیم


گاهی گریه می کنیم به

یاد روز هایی که می خندیدیم…


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۹۲ ، ۱۸:۵۷
محمدرضا تیام

تنهــــاتـریــن تـنهــا مـنــم ، تــو ایــن سکــوت بی نـفــس 


هـمـــدم تـنهــایی مــن ، خــاطــره هــام بــوده و بــس 


دلــــم میـخــواد کـه تـا ابـــد ، کسی ســــراغ مــن نـیــاد 


دیگــه نـمیخـــوام هـیـچ کسـو ، هیـچ کـسی ام مـنــو نـخــواد 


میخـــوام کـه تــوی تنـهـایی ، خــاطـــــره هـاتــو بــــو کـنــم 


میخـــوام بـا دریــای دلــــم ، دنـیا رو زیـــر و رو کـنــم 


گــریـه دیگــه بســه بــرام ، چـشمـــام دیگـه نـا نــداره 


چیــکار کنــم بــدون تــو ، زنــدگی معــنا نـداره


همیــشـه می گفتـی میخــوای ، کـه تـنهــا مـــال مــن باشـی 


تــو لحظــه لحظـه هــای مــن ، تــو مـــاه و سـهـــم مــن باشـی 


دلــی بــرام نـمـــونـده کـه ، دوبـاره بـشکنیـش بـــری 


خـــوب میــدونــم نمـی مــونـی ، همیــشه تـــــو مســــافـــری..


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۹۲ ، ۱۸:۵۴
محمدرضا تیام

خدا حافظ ،همین خدا حافظی خواست سرنوشتمه

 

 

بودن و نبودنت ، حکمت هر دوشون هنوزم مبهمه

 

 

خدا حافظ باید جدا می شد دستهامون با سادگی یا به سختی

 

 

من بی تو ما شدم ، تو هم بی من، و یقینا" که خوشبختی

 

 

خدا حافظ، قسمت این بود تو خوشبت بشی و من بخونم از شادی

 

 

خواست خدا بود تو خواهر بشی و من برای همیشه یه داداشی

 

 

برای همیشه یه داداشی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۹۲ ، ۱۸:۳۵
محمدرضا تیام

یکی پرسید این همه شعرها دارد مخاطبی خاص ؟

 

 

خود گفتی گر نباشد، نمی نوشتی چنین با احساس

 

 

اری ، باید گفت این شعرها را با احساس نوشتند

 

 

با دلی لبریز از عشق با چشمان پر از الماس نوشتند

 

 

همه این شعرها را نوشتند در لحظه غمگین غروب افتاب

 

 

یا به تنهایی شب با چشمان پر از اشک به زیر نور مهتاب

 

 

خاص بود و مخاطبم شد، ور نه مخاطبی نبود باشدش خاص

 

 

همه مرکبش خون دلم شد و همه برگهای دفترم برگ گل یاس

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۹۲ ، ۱۸:۳۰
محمدرضا تیام


دُختری پشت یک هزار تومنی نوشته بود:

پدرم واسه همین پولی که پیش توست

مرا یک شب به دست صاحب خانه مان سپرد..

خدایا چقدر میگیری شب اول قبر قبل از

اینکه تو سوال کنی من بپرسم چــــــــــــــــــــراا؟؟؟


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۹۲ ، ۱۰:۴۵
محمدرضا تیام

می روم اما بدان یک سنگ هم خواهد شکست
آنچـــــنان که تارو پود قلب من از هــــم گسست
می روم با زخم هـــــایی مانده از یک سال سرد
آن همه برفی که آمـــــد آشـــــــیانم را شکست
می روم اما نگویــــــــی بی وفــــــا بود و نمــــاند
از هجوم سایه هــــا دیگر نگــــــاهم خسته است
راســــــتی : یادت بمــــــــاند از گـناه چشم تو
تاول غــــــربت به روی باغ احســــــاسم نشست
طـــــــرح ویران کـــردنم اما عجیب و ســــــاده بود
روی جلد خاطــــراتم دست طوفــــــان نقش بست

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ دی ۹۲ ، ۲۲:۱۵
محمدرضا تیام

گفت جبران می کنم، گفتم کدام را؟؟؟


عمر رفته را؟

روح شکسته را؟

دل مرده از تپنده را؟

حالا من هیچ!..

جواب این تار موهای سفید را می دهی؟؟

نگاهی به سرم کرد و گفت:

وای...خبر نداشتم!

چه پیر شده ای!!!

گفتم: جبران میکنی؟؟؟

گفت: کدام را؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ دی ۹۲ ، ۱۸:۱۹
محمدرضا تیام


چــرا آدمـــا نمیـــدونن بعضــــــــی

وقتهــــا خـــــداحافـــــظ یعنـــــــی :

" نــــذار برم "

یعنـــــــی بــرم گــــردون

سفــــت بغلـــــم کـــن

ســـــرمو بچـــــسبـــون به سینــــه ت و

بگــــــو :

"خدافــــظ و زهــــر مـــار"

بیخــــــود کــــردی میگی خدافـــــظ

مگـــــه میـــذارم بــــری؟!!

مــــــگه الکیــــــــه!!!!"

چــــــــرا نمیـــــفهمـــــن نمیخــــــــوای بری؟!!!

چـــــــــرا میـــــــذارن بــــری...؟!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ دی ۹۲ ، ۱۸:۱۴
محمدرضا تیام

آدمای راستگو خیلی زود و خیلی راحت عاشق میشن


خیلی راحت احساسشون رو بروز میدن


خیلی راحت بهت میگن که دوستت دارن


خیلی دیر دل می کنن


خیلی دیر تنهات می ذارن


اما...


وقتی زخمی بشن


ساکت میشن


چیزی نمیگن و خیلی راحت میرن


و دیگه هم برنمی گردن...



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ دی ۹۲ ، ۱۸:۱۰
محمدرضا تیام

همیشه میگن سکوت علامت رضایته...


اما من میگم نه...


بعضی وقتا سکوت می کنی چون انقدررنجیدی که نمی خوای حرف بزنی


بعضی وقتا هم سکوت می کنی چون واقعا حرفی برای گفتن نداری...


گاهی موقعها سکوت یه اعتراضه


گاهی موقعها هم انتظاره


اما بیشتر وقتها سکوت 


واسه اینه که هیچ کلمه ای نمی تونه غمی رو که تو وجودت داری، توصیف کنه...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ دی ۹۲ ، ۱۸:۰۲
محمدرضا تیام

دختر از دوستت دارم گفتن هر شب پسره خسته شده بود..
 
یک شب وقتی اس ام اس آمد بدون آن که آنرا باز کند

موبایل را گذاشت زیر بالشش و خوابید
 
صبح وقت مادر پسره به دختره زنگ زد و گفت: پسرم مرده…
 
دختره شوکه شد و چشم پر از اشک

بلافاصله سراغ اس ام اس شب گذشته رفت..
 
پسره نوشته بود… تصادف کردم

با مشکل خودم را رساندم دم در خونتون

لطفا بیا پائین میخوام برای آخرین بار ببینمت…

«خیلی خیلی دوستت دارم»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ دی ۹۲ ، ۱۷:۵۶
محمدرضا تیام

باز باران نه نگویید با ترانه می سرایم این ترانه جور دیگر

باز باران بی ترانه دانه دانه بر بام خانه

یادم آید روز باران پا به پای بغض سنگین تلخ و غمگین دل شکسته اشک ریزان عاشقی سرخورده بودم

می دریدم قلب خود را

دور می گشتی تو از من

با دو چشم خیس و گریان

می شنیدم از دل خود این نوای کودکانه

پر بهانه زود برگردی به خانه

یادت آید هستی من آن دل تو جار می زد

این ترانه باز باران باز می گردم به خانه


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ دی ۹۲ ، ۱۴:۳۸
محمدرضا تیام

آموخته ام که خداعشق است

وعشق تنهاخداست

آموخته ام که وقتی ناامیدمی شوم

خداباتمام عظمتش

 عاشقانه انتظارمی کشد دوباره به رحمت او امیدوارشوم

آموخته ام اگرتاکنون به آنچه خواستم نرسیدم

خدابرایم بهترش رادرنظرگرفته

آموخته ام که زندگی دشواراست

ولی من ازاوسخت ترم...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ دی ۹۲ ، ۱۴:۳۴
محمدرضا تیام

گاهی وقتا توی رابطه ها
نیازی نیست طرفت بهت بگه :
برو !
همین که روزها بگذره و یادی ازت نگیره
همین که نپرسه چجوری روزا رو به شب میرسونی
همین که کار و زندگی رو بهونه میکنه...

همین که دیگه لا به لای حرفاش دوستت دارم نباشه
و همین که حضور دیگران توی زندگیش
پر رنگ تر از بودن تو باشه
هزار بار سنگین تر از
کلمه ی برو واست معنا پیدا میکنه
پس برو
قبل از اینکه ویرون تر از اینی که هستی بشی...

پس منم میرم ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ دی ۹۲ ، ۱۴:۳۰
محمدرضا تیام

لعنت به من که ساده بریدم....لعنت به من که دردتو ندیدم

لعنت به من که پای تو نموندم....لعنت به من که قلبتو شکوندم

رویای تو شده جدایی از من....همنفسم بیا بمون پیش من

خودت میدونی که سهم ما نیست....جدای و بریدن و شکستن

چشمای من پر از اشک شب و روز....حق میدم بهت تو اتیش عشق من نسوز

برو با مردی که تو رویاهاته....ولی بدون قلب منم باهاته

رویای تو کابوس شب های من....دلیل خنده هات حرف دل من

میخوای بری ،برو کنار اون که....حرفاش دروغه گل تنهای من


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ دی ۹۲ ، ۱۴:۲۳
محمدرضا تیام